حیران

ساخت وبلاگ
دیوار میکشم دور خودمبلند بلند! حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده است.
برای مشاهده آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رمز عبور:

حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

حدودای بیست سال پیش اینو نوشته بود رو مقوا و داده بود به عشقش به هوش بودم از اول که دل به کس نسپرم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم.... نشسته بودند تو کوه.ساعت 5 صبح.موهاشو از تو صورتش میزد کنار.خوبی کوچولوی جذاب؟ خوبم... عاشق موهاتم...موهای فر و با هویتت.موی صاف هویتی نداره.مثل یه ورق سفیده که حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده است.
برای مشاهده آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رمز عبور:

حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 139 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

تازگی ها احساس میکنم همیشه یک اگاهیی عجیبی به اتفاقات دارم.یک جوری که هیچی رو خیلی جدی نمیگیرم انگار فهمیدم که همه چی تموم میشه.....باعث میشه تو اوج خوشحالی یا ناراحتی یک جور ترس یا حتی یک جور ارامش داشته باشم. ادم های نامربوط زندگیمو کنار گذاشتم...باید یاد بگیرم که هر چیزی عمری داره و نمیتونم همه چ حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

how would you explain it for someone that has never exprienced it???? حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

همیشه هر چى دوره و دست نیافتنى...جذاب تره! حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

برایم شعر مى خواند

هر مصرعش انگار معشوقه اى قدیمى است

که وقت رفتن

چهل گیس را برده

و چهل شب

اشک

به جا گذاشته

..........

به واژ ها حسادت میکنم

که چگونه 

بوسه هاى مرا دزدیده اند

که ارام ارام

از میان دستان مَنَش

به یغما میبرند

.......

جایی براى عشق نیست

اشعار

معشوقگانِ شاعرانِ خویش اند.

تاریخ ارسال: شنبه 14 مرداد 1396 ساعت 16:43

حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

خشم حس عجبیبیه!! مدت ها بود که تجربه اش نکرده بودم و امروز از شدت خشم نتونستم هیییچ کار مفیدى انجام بدم! چرا؟! چون دارم سعى میکنم خشممو کنترل کنم!چون میدونم باید افسارش دستم بمونه و این کاریه که نیازمند توجه لحظه ایه!!!! یکى از بچه ها دیشب اینجا بود و رفت که بره از خونه اش وسایلشو بیاره که صبح از ای حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

من  تازیانه ای است که بى هوا بر تن خویش فرو مى آید رنجور تر از همیشه .......... کودک کوچکى که خوب نبود خوبی نبود بدى نبود که کودک بود و نمیدانست اشک هاى بسیارى است بر تنِ سال هاى نیامده ...... کودکى که بازى نمیدانست که بزرگ شده بود بى انکه بداند گاهى انکه به ما زخم میزند دست هاى آشنایی دارد. .. حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 18:22

چه در دل من چه در سر تو من از تو رسیدم به باور تو ..... هعى...دلم گرفته!دلم از خودم گرفته!از اینکه تکلیفم با دام معلوم نیست...!!!حقیقتا این دیگه چه صیغه ایه! که هر کى میاد تو زندگى من اجازه دادم یه اثر انگشتى روش بذاره...این چه وضعیت بدیه که من بهش گرفتار شدم!چرا با رفتن میم من این شکلى شدم...خواستم حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 14:17

از من گریختى چونان قاصدکى که از  آسمان خویش  بگریزد من اما اینجا  با آشناترین  حالت تنم  به راهت  نشسته ام ** در میان این سراسیمگىِ شهر  هجرت پرستویی شاید آغوش مرا به متنِ  عشق بگشاید ............ تا حالا بالاى میدون ولیعصر رفتید!از اونجا پاهاتون رو اویزون کنید پایین و بنشینید به سراسیمگى مردم نگاه حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 95 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 11:14

نمیدونم چرا این عنوان اومد تو ذهنم! بنماى رخ... مگه تو هم دیوونه نبودى؟ مگه تابستون نیست؟!مگه نه که تابستون میتونه از پاییز هم دلگیر تر باشه؟! ....... ولى من الان چه جورى ام؟!الان وارسته ام...یکى یکى مجبور شدم تکلیفم رو با همه مشخص کنم!سخت هم هست و اسون نیست!اما منم انگار دل سخت شدم!منطقم کار میکنه حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 11:14

رها کنیم اقا!

میگن اگر صد بار توبه شکستى باز آ!

بنده تصمیم دارم یهو گوش این دوستمونو بگیرم بندازم از زندگیم بیرون...

مگه میم نبود؟

مگه عاشق اون نبودم؟از اون که سخت تر نیست دیگه...

دفعه ى بعدى وقتى مینویسم که على رو قاطعانه از زندگیم انداخته باشم بیرون..

یادم باشه

ارزشمن بیشتر از این حرف هاست!

تاریخ ارسال: یکشنبه 4 تیر 1396 ساعت 20:47

حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 23:00

گاهى فکر میکنم کاشکى اتفاق ها زمان هاى دیگه اى مى افتادند...زودتر یا دیرتر

ولى نمیدوونم که...که زودتر یا دیرتر چه حسی رو با خودش همراه میتونست داشته باشه...

تاریخ ارسال: دوشنبه 5 تیر 1396 ساعت 01:17

حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 23:00

نمره هاى امتحان تخصص اومده...خیلی نگران شوهر دخترخاله ام بودم و خب بد هم داده حسابی!!!

خانومش هم که همینجورى کوه استرس هست...خدا به خیر کنه!

جواب هاى رزیدنتى که فهمیدم اومده بعد مدت ها یاد میم اقتادم و یاد پارسال این موقع ها!چقدر عذاب وجدان داد بهم...چه روزهاى بدى بود!

خدایا شکرت که این درک و فهم و توانایی رو بهم دادى که بتونم از زندگیم بیرونش کنم!

تاریخ ارسال: سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 17:36

حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 8:49

کوهستانى شنیدن رو تقدیم کرده به همه ى دهه هفتادى هایی که در معرض پرسش هاى همیشگى هستند با تءاترش هم ذات پندارى کردم... پرسش همیشگى از ناظم خوابگاه گرفته که از روز اول به چشم یک جانى بالفطره بهت نگاه میکنه و میخواد ازت یک موجود حقیر بسازه تا مدرسه خانواده هایی که هیچ نقطه ى مشترکى با فرزنداشون ندارند حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 8:49

از وسط جنگل هاى پاوه در خدمتتونم در حالى که رو ننو تاب میخورم و کم کم میخوام جمع کنم برم تو کیسه خواب تو چادر:)اصلا این کردستان وزریوار و هجیج و اورامان و رودخانه ى سیروان رو من هر چى ازش تعریف کنم کم گفتم...هوا که خنک!لامصب با روح و روان ادم بازى میکنهچشم ادم ا حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 8:49

خونه ى داداش على نشستیم داریم صبحونه به وقت ناهار میخوریم!!همدانیم...کرمانشاه طاق بستان رو دیدیم و کباب دنده ى حسابی اى بر بدن زدیم و اومدیم همدان!کرمانشاه جاى موندن نبود!ادم های اونجا خیلی برخورد بدى داشتند با ما و اصلا امنیت خوبی واسه چادر زدن نداشت... ما هم بیخیال دیدن بیستون و صحنه و اینا شدیم(ک حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 105 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 8:49

على همدان هى ازم پرسید دختر چته؟چرا با من حرف نمیزنى؟!راجع به میم با على صحبت کردم،داشتیم از بام همدان به شهرش نگاه میکردیم...گفت به نظرش باید یه فرصت دیگه به میم بدم...بیست و چهار ساعت بعدش که اخرین روز سفر بود خیلی بد بود،على با همسفرامون دچار مشکل شد،از اون و حیران...
ما را در سایت حیران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1havabanoof بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 8:49